پيام
+
عشق گنجشکي در زمان حضرت سليمان دو تا گنجشک يه گوشه اي نشسته بودند. گنجشک نر به گنجشک ماده اظهار محبت مي کرد. مي گفت تو محبوبه مني. تو همسر مني. دوستت دارم. عاشقتم. چرا به من کم محبتي؟ چرا محلم نميذاري؟ فکر کردي من کم قدرت دارم تو اين عالم عيال؟ من اگه بخوام مي تونم با نوک منقارم تخت و تاج سليمان رو بردارم بندازم تو دريا. باد که مسخر سليمان بود پيام رو به گوش سليمان رسوند.

مجنون بازي موبايل
89/6/14
*maryamz*
حضرت تبسمي کرد و فرمود اون گنجشک ها رو بياريد پيش من. آوردند.سليمان به گنجشک نر گفت خوب ادعاتو اجرا کن بينم. گفت من چنين قدرتي ندارم. سليمان گفت پس الان به همسرت گفتي؟ گفت خوب شوهر گاهي جلو همسرش کلاس مياد يه خالي اي مي بنده. عاشق که ملامت نميشه. من عاشقم. يه چي گفتم ولي يا نبي الله واقعا دوسش دارم.
*maryamz*
اين به ما محل نميذاره. حضرت به گنجشک ماده گفت اينکه به تو اظهار محبت ميکنه چرا محلش نميدي؟ گفت يا نبي الله چون دروغ ميگه هم منو دوست داره هم يه گنجشک ديگه رو. مگه تو يک دل چند تا محبت جا ميگيره؟ اين کلام در دل جناب سليمان چنان اثري گذاشت که تا چهل روز گريه مي کرد و فقط يک دعا مي کرد. مي گفت:
الهي دل سليمان رو از محبت غير خودت خالي کن.
*سحربانو*
چه ناز بود داستانش...
*سرفرازباشي ميهن من*
الهي دل ما رو از محبت غير خودت خالي کن
*maryamz*
رقيب؟!!
*maryamz*
آهان....نه منم زياد داستان نمي ذارم...اما اگه يک داستان خيلي جالب به چشمم بخوره براي دوستان هم مي ذارم!
*سرفرازباشي ميهن من*
چه هوشمند شده پيام رسان ... به فيد ها مي گويي بيا بالا مي آيد بالا ... :دي
مجنون بازي موبايل
حتما به اين سايت مراجعه نماييد :http://hadiyeh.parsiblog.com/