پيام
+
پيرمرد به زنش گفت بيا يادي از گذشته هاي دور کنيم
من ميرم تو کافه منتظرت و تو بيا سر قرار بشينيم حرفاي عاشقونه بزنيم.
پيرزن قبول کرد.
فردا پيرمرد به کافه رفت دو ساعت از قرار گذشت ولي پيرزن نيومد
وقتي برگشت خونه ديد پيرزن تو اتاق نشسته و گريه ميکنه
.........ازش پرسيد چرا گريه ميکني؟
پيرزن اشکاشو پاک کرد و گفت:
بابام نذاشت بيام.............

مغان رعنا
90/6/9
رزگل
:)))))))))))))))))))))))))))))))))))
الناز شاهكار
:))
*maryamz*
:دي
حنا خانوم ♥
آخي!
*سبحان*
!!!!!!!!!!!!!!!
حسين.م
آفرين
*maryamz*
:)
.*شقايق*.
آخيييييي...
*maryamz*
:)
مغان رعنا
گل خنده شوال به ناهيد مبارک .ابروي خوش ماه به خورشيد مبارک. آمدخبر از عرش وداع رمضان است. عيد است به ياران خبر عيد مبارک.